بلاگ
اصل 1 : عملکرد خودتان اهمیت دارد
پدر و مادر فکوری باشید
نقش و تأثیر ژن ها، از والدین سلب مسئولیت نمی کند
بچّه ها با نگاه کردن و تماشا هم یاد می گیرند
وقتی فرزندتان در پی کشف دنیای پیرامون خودش است، شما چه علایم و پیام هایی برای او می فرستید ؟
عوامل مؤثرِ بیرون از خانواده را کنترل و مهار کنید
از اشتباهات خود درس بگیرید و بیاموزید
اصل 2 : هر اندازه به فرزندتان محبّت کنید، زیاد نیست
آیا محبّت بیش از حدّ، فرزند را لوس و ننر بار می آورد ؟
واقعاً محبت بیش از حد چه معنایی دارد ؟
ابراز محبّت فیزیکی
پیشرفت ها و موفقیت های فرزندتان را ستایش کنید
به نیازهای عاطفی فرزندتان پاسخ بدهید
فضای امن و امان ایجاد کنید
آیا خانه ی شما برای فرزندتان جایی امن هست ؟
اصل 3 : در حل مسائل و مشکلات فرزندتان شرکت کنید
درگیر و دست اندرکار بشوید
آزمون و امتحان والدین
زمان کیفی و ارزشمند کدام است ؟
به خواسته ها و گرایش های فرزند خود توجه نشان دهید
اهمیت شرکت در امور مدرسه فرزند
چند راهکار کلی که باید به خاطر بسپارید
از تحمیل پرهیز کنید
اصل 4 : شیوه های تربیتی خود را متناسب با وضع فرزندتان انتخاب کنید
با رشد فرزندتان همگام باشید
روش تربیتی خود را با خلق و خوی فرزندتان تطبیق دهید
فرزند شما منحصر بفرد است
در برابر تغییرات ناشی از مراحل رشد کودک صبوری پیشه کنید
نقش پدر یا مادری تغییر می کند و ثابت نیست
اصل 5 : مقررات وضع کنید و حد و مرز مشخص کنید
بچّه ها باید مقررات و حد و مرزها را بشناسند
قاطع، اما در عین حال منصف باشید
اهمیت نظارت
به استناد مقررات و حدود، به حل اختلافات بپردازید
هنگامی که فرزندتان به رشد کافی می رسد، از محدودیت ها بکاهید
اصل 6 : پرورش استقلال در فرزند
نیاز کودک به آزادی عمل
کنار آمدن با نافرمانی و جنجال برانگیزی
ایجاد فضای روان شناختی
در هر کار جزیی فرزندتان وارد نشوید
زندگی فرزندتان را زیر ذره بین قرار ندهید
هر وقت لازم است از فرزندتان حمایت کنید، اما هر وقت می توانید به او مجال بدهید
اصل 7 : ثابت قدم باشید
همیشه ثابت قدم باشید
اهمیّت برنامه های ثابت
وحدت رویه ی همسران تا چه حدّ مهم است ؟
ثابت قدم باشید ولی خشک و انعطاف ناپذیر نباشید
اصول غیر قابل تغییر را تعیین کنید
اصل 8 : از انضباط سخت و خشن بپرهیزید
آیا بچّه ها باید تنبیه شوند ؟
دو عامل مؤثر دیگر در تنبیه را باید به خاطر سپرد
هرگز تنبیه بدنی به کار نبرید
بد زبان و ناسزا گو نباشید
خشم خود را کنترل کنید
شیوه صحیح تنبیه
اصل 9 : مقررات و تصمیمات خود را تشریح کنید
انتظارات خود را به روشنی بیان کنید
فرزندتان را با دلیل متقاعد کنید
« چون من می گویم »
نقطه نظرهای فرزندتان را بشنوید
اشتباهات خود را بپذیرید
اصل 10 : با کودک به احترام رفتار کنید
احترام گذاشتن و مورد احترام قرار گرفتن را در نظر داشته باشید
گفت و شنودهای دو جانبه داشته باشید
برای فرزندتان سخنرانی می کنید یا با او گفتگو دارید ؟
« با من بحث نکن ! »
بگذارید فرزندتان مطابق با سن خود رفتار کند
بچّه ها با سایرین همان رفتاری را دارند که والدینشان با آنها دارند
بازنگری نهایی
- انگیزه افراد بر باورهای آموخته شده قبلی آنها پیرامون توانایی ها و ارزشمندیشان استوار است.
- افراد، انتظار موفق شدن و یا شکست خوردن را، خود به خود به وجود می آورند و احساسات مثبت یا منفی درباره یادگیری بر پایه باورهای آموخته شده آنها قرار دارد.
- هر دو عامل درونی، ( مانند باورها، انتظارات و اهداف ) و بیرونی ( مانند پاداش ها، حمایت ها و تأیید دیگران ) نقش مهمی در تعریف ماهیت انگیزش و نحوه افزایش اثرات آن دارد.
- در سطوح عالی فرایند تفکر، دانش آموزان توانایی درک روابط بین نظام باورها و تمایل طبیعی به خود انگیز بودن دارند.
- افراد، اغلب از نقش خود در ساختن افکار و واقعیت های شخصی ناآگاه هستند.
- انگیزه ی غریزی یادگیری، بخشی بنیادی از سلامت روانی مثبت است که به طور طبیعی در دسترس همه قرار دارد.
در بررسی ماهیت انگیزش از این دیدگاه، تلویحاً بر نقش معلم به عنوان برانگیزاننده و نظریه های متحولی که در این باره وجود دارد، بحث شد؛ بر اساس این نظریه، یادگیری اکنون به عنوان فرایند فعالی مطرح است که در طی آن، دانش آموزان مسئول پیشرفت و مهارت های خود هستند. در این باره نقش اساسی معلم تسهیل فرایند یادگیری است تا ارائه دهنده ی اطلاعات.
پنج راهبرد مهم که معلمان می توانند برای کمک به دانش آموزان در جهت خود انگیزشی آنان به کار برند، عبارت اند از :
1- کارکردهای روان شناختی و قدرت شخصی دانش آموزان را در ایجاد و هدایت افکاری که برانگیزه و یادگیری تأثیر می گذارند، آموزش دهند.
2- به دانش آموزان کمک کنند تا خودشان، فرایند یادگیری و فعالیت های یادگیری خاص را ارزشمند تلقی کنند.
3- فرصت هایی برای دانش آموزان ایجاد کنند تا تمایلات طبیعی خود نسبت به یادگیری و رشد کردن را ثابت کنند و مسئولیت یادگیری را بر عهده بگیرند.
4- تشویق به قبول خطرات تحصیلی تا پیامدهای بالقوه منفی تجارب آموزشگاهی، چون کسالت، ترس از شکست و گوشه گیری و . . . را جبران کنند.
5- ایجاد فضای مثبتی از حمایت شخصی و اجتماعی که در آن، تک تک دانش آموزان، صادقانه احساس ارزشمندی و مورد احترام بودن کنند.
نمودار 2-1 : سفر پنج مرحله ای به سوی انگیزش
آگاهی ها و بصیرت های مورد نیاز
1- این همان چیزی است که من می خواهم، و می دانم چرا آن را می خواهم.
5- این همان چیزی است که من می خواستم، و انجامش دادم.
4- این چیزی که من نیاز دارم انجام دهم، و انجامش خواهم داد.
3- این، نحوه ی رسیدن به آنجا است، و می دانم که می توانم به آنجا برسم.
2- این چیزی است که می دانم، و همان چیزی است که می دانم می توانم انجام دهم.
1- تعیین هدف ( و فهمیدن علل آن ) 5- موفقیت
4- خواستن و تصمیم گرفتن
تعهد جرأت
3- طرح ریزی مسیر
( هدف قابل تشخیص است )
2- ارزیابی و بهبود قابلیت
( دانش + مهارت، احساس
مؤثر بودن + شایستگی )
خود باوری تجربه ی موفقیت تجربه ی استقلال
مهارت های مورد نیاز
1- خود اندیشی
- فکر کردن در مورد آبنده
- داشتن هدف های مناسب
- داشتن درک عمیق و تحلیل گرانه
5- ارزیابی خود
- اعتراف به پیشرفت ها و نقصان ها
- خودستایی
4- خودگردانی
- مدیریت زمان
- حل و فصل مشکل
- اتکا به خود
- تعهد به تکلیف
3- خودباوری
- طرحریزی برای آینده
- آگاهی از نتایج
- اعتماد و پیش بینی
2- خودشناسی
- بینش
- داوری درباره ی خود
- مهارتهای عملی
کتاب آرام کردن طوفان خانوادگی
- دیدن یک واقع به صورت آسیب زا و ناعادلانه
- فاجعه بار دیدن موقعیت
- تحمل نداشتن
- پر توقع بودن
- سرزنش کردن
M . به حداقل رساندن قدرت شخصی خود[1] : که شامل « قادر به تحمل نبودن » می شود. « من نمی توانم این را تحمل کنم . »
A . دردناک یا فاجعه بار دیدن[2] مسأله : « این وحستناک است ».
D. پرتوقع بودن[3] : « او باید ( نباید ) آن کار را بکند ».
S . شرمندگی و سرزنش کردن[4] : « او بی ارزش است ».
راهبردهای مدیریت خشم
( اولین گام ها )
- راه اندازهای خشم در شما کدامند ؟
- به زبان بدنتان گوش فرا دهید
- تصمیم بگیرید که مسئولیت خشم خود را بپذیرید
- تکنیک هایی برای قطع ریشه خشم در اوج درگیری
- نکات مهم
پیام های بدنی که شما را متوجه خشمگین شدنتان می کنند |
پیام های بدنی که دیگران را متوجه خشم شما می کنند |
|
|
مهارت های دلگرمی دادن
پذیرش
القای ایمان و اعتماد
تکیه بر توانمندی ها
برجسته نمودن نقاط مثبت
تشویق مسئولیت پذیری
کتاب تیزهوشان ناموفق
والدین افراد موفق
- در پیشرفتهای درسی در کنار فرزندانشان هستند.
- خوشبین بوده و معتقدند که راهبردها و مکانیزهای سازگاری مؤثری دارند.
- از فرزندانشان انتظارات واقع بینانه و بالائی دارند.
- جهت گیری مثبتی نسبت به پیشرفت دارند و از آرمانهای مربوط به پیشرفت تحصیلی حمایت می کنند.
- هنجارهای پیشرفت مدار روشن و واضحی دارند.
- روابط ما بین آنها با فرزندانشان مثبت بوده و بوسیله محبت، حمایت، احترام، اعتماد و ارتباط باز مشخص می گردد.
در عوض والدین افراد ناموفق کسانی هستند که :
- کمتر خوشبین بوده و احساساتی مبنی بر ناامیدی و بی پناهی از خود نشان می دهند.
- خودشان را کمتر در تحصیلات و آموزش فرزندانشان درگیر می کنند.
- از فرزندانشان انتظارات غیر واقع بینانه و نامشخص دارند.
خطاها و باورهای غلط
1. کودکان نباید والدین و یا بزرگ ترهای خود رامورد چون و چرا قرار داده و با آنها مخالفت کنند.
2. درباره خوبی بر اساس رفتارشان باید قضاوت کرد.
3. والدین حق دارند از کودکان خود ناراحت و عصبانی شوند.
4. سرزنش، تنبیه و ایجاد احساس گناه روش های مؤثر تربیتی کودک هستند.
5. کودکان از گفته های والدین، بیش از اعمال آنان می آموزند.
6. تحسین و تمجید کودک را لوس میکند.
7. کودکان نباید ناکام وناراحت شوند.
8. تنبیه سخت و شدید اگر از همان بار اول اعمال شود، مؤثرتر خواهد بود.
9. والدین باید زمانی کودک را مورد لطف و محبت خویش قرار دهند که رفتار شایسته ای از جانب او انجام گرفته باشد.
10. وقتی کودکان آسوده و آرام باشند ناراحتی و آشفتگی والدین از بین می رود.
اشتباهات و موانع ارتباط موثر:
هر بار که شنونده یکی از موانع ارتباط را بکار می برد جلوی آن مانع علامت (/) را بگذارید.
- دستور دادن
- تهدید کردن
- موعظه و پند
- نصیحت کردن
- منطق گرایی
- قضاوت
- خوش آمد گویی
- برچسب و فحش دادن
- تحلیل کردن
- اطمینان بخشدن
- سئوال کردن
12- برگرداندن حرف یا شوخی
- دستور دادن ، جهت دادن
(بس کن / اینقدر دلت برای خودت نسوزد…)
فرزند احساس می کند مورد قبول نیست یا برایش ارزشی قائل نیستند.
احساس مسئولیت را از بچه دور می کند .
باعث افزایش مقاومت و رفتارهای برعکس می شود.
- تهدید کردن یا اعلام خطر
(تو هیچوقت دوست پیدا نمی کنی اگر …)
(بهتره دیگه اینقدر نق نزنی و گر نه .)
عدم قبول را به بچه منتقل می کند .
ممکن است باعث بوجود آمدن ترس و تسلیم شود .
باعث می شود نتایج تهدید، مورد آزمایش قرار گیرد.
ممکن است باعث رنجش ، خشم و از خود بیگانگی شود .
- موعظه ، پندهای اخلاقی
( زندگی یک کاسه گیلاس نیست …)
(تو نباید اینطوری فکر کنی .)
(صبر کردن یک هنره که تو باید بیاموزی .)
باعث بوجود آمدن اجبار یا احساس گناه می شود .
ممکن است باعث شود بچه دست بر ندارد و بیشتر از موضع خودش دفاع کند (کی میگه ؟)
باعث در خود فرو روی ، از خود بیگانگی یا پندهای اخلاقی متقابل شود . مثلاً (خوب توهم نباید … را بکنی )
- نصیحت کردن ، ارائه راه حل
( اگر من جای تو بودم … را می کردم )
بگذار بهت بگم چکار کنی .
ممکن است برای بچه معنی اش این باشد که نمی تواند مسائل خودش را حل کند .
نمی گذارد بچه روی مسئله فکر کند . راه حل های متفاوت را در نظر بگیرد و سعی کند آنها را واقعاً به عمل درآورد .
می تواند باعث وابستگی یا مقاومت شود.
- بحث و مشاجره کردن ، اثبات منطقی
(اشتباه تو اینجاست )
(مشکل تو این است که )
(بله ، اما…)
ممکن است باعث جبهه گیری و بحث متقابل شود.
اغلب باعث می شود بچه از درون والد را خاموش سازد یعنی دیگر گوش ندهد.
ممکن است باعث شود بچه احساس حقارت و عدم کفایت کند .
- منطق گرایی ، قضاوت ، انتقاد ، سرزنش
(تو مثل یک آدم بالغ فکر نمی کنی )
(تو فقط تنبلی)
(شاید تو اول جنگ را شروع کرده باشی ).
باعث بوجود آمدن احساس عدم کفایت ، حماقت و ضعف عقل می شود .
رابطه از طرف بچه بریده می شود چون می ترسد به صورت منفی قضاوت شود یا جیغ و داد راه بیاندازد.
کودک اغلب قضاوتها را به صورت حقیقت قبول می کند و احساس می کند (من بدم ) یا تلافی می کند و می گوید (تو خودت هم آنقدرها کامل نیستی )
- تملق ، خوشامد گویی ، موافقت
(خوب فکر می کنم داری کار بزرگی می کنی )
(راست میگی ، بنظر میاد آن معلم واقعاًبده )
باعث می شود بچه احساس کند والد از او انتظارات زیادی دارد و ممکن است در آینده مرتباً او را ارزیابی کند .
ممکن است به صورت عزیز کرده بودن فهمیده شود یا به صورت تحمیل رفتار مورد نظر والد فهمیده می شود.
اگر نظر بچه در مورد خودش با خوشامد گویی والد تطبیق نکند ، ممکن است باعث نگرانی اش شود.
- برچسب زدن ، فحش دادن
(بچه گریه رو / نگرانی برای نمره پایین در یک امتحان ، احمقانه است )
می تواند تاثیر ویرانگری بر تصویر ذهنی کودک از خودش داشته باشد .
اغلب باعث تلافی کلامی می شود .
- تحلیل ، تشخیص دادن
(عیب تو اینه که …)
(تو فقط خسته ای .)
(مقصود تو در واقع اینه که …)
ممکن است تهدید کننده و خسته کننده شود .
بچه احساس می کند در دام افتاده و یا متهم می شود و کسی او را باور ندارد .
ارتباط را از طرف بچه قطع می کند چون می ترسد غلط فهمیده شود یا به اصطلاح پرده اش دریده شود .
- اطمینان بخشیدن ، همدردی کردن
(نگران نباش ، حالت بهتر می شه )
( اوه ، اخم نکن ، بخند )
باعث می شه بچه احساس کند مورد درک قرار نگرفته .
احساس قوی خصومت را بر می انگیزد (گفتنش برای تو آسانه )
بچه اغلب پیام والد را به این صورت معنی می کند که (درست نیست که تو اساس بدی داشته باشی .
- بازجویی کردن ، سئوال و جواب کردن
چرا ؟ کی ؟ چطور ؟ تو چکار کردی ؟
از آنجا که پاسخ دادن به سئوالات اغلب نتیجه اش مورد انتقاد قرار گرفتن یا راه حل ارائه دادن است ، بچه ها اغلب یاد می گیرند در پاسخ جواب ندهند، نیمی از حقیقت را بگویند یا دروغ بگویند .
از آنجا که سئوال کردن اغلب باعث می شود بچه نفهمد منظور والد از آن سئوال چیست ، بچه ممکن است نگران شود و بترسد.
بچه ممکن است وقتی جواب می دهد خود مسئله را فراموش کند و زیر فشار احتیاط های والدین قرار بگیرد .
- عوض کردن حرف ، مسخرگی ، کنار کشیدن
(بیا در باره چیزهای خوشایند حرف بزنیم )
ساکت ماندن ، کنار کشیدن
نشان می دهد که باید از سختی های زندگی دوری کرد ، نه اینکه با آنها روبرو شد.
ممکن است معنی اش اینگونه فهمیده شود که مشکلات بچه اهمیتی ندارند ، کوچک و نامعتبر هستند.
باعث می شود از آن به بعد وقتی بچه گرفتار مشکل می شود به روی خودش نیاورد.
تیپ شخصیتی |
ویژگیها |
سبک فرزند پروری |
ویژگی والدین
|
ویژگی فرزندان |
مقتدر/ بالغ |
|
با محبت قاطع |
|
|
منفعل/سلطه پذیر |
|
سهل گیر |
|
|
سلطه جو/ پرخاشگر |
|
استبدادی |
|
|
غیر عادی |
|
غافلانه |
|
|
1- آیا می توانم در طریقی باشم که از نظر شخص دیگر عمیقاً به عنوان انسانی قابل اعتماد، قابل تکیه کردن و ثابت قدم شناخته شوم ؟
2- آیا می توانم انسانی تا آن حد بیانگر باشم که آنچه را که هستم بدون ابهام به دیگری منتقل سازم؟
3- آیا می توانم به خودم اجازه دهم نسبت به این شخص دیگر حالات مثبتی داشته باشم حالاتی مثل رابطه گرم، اهمیت دهنده، با محبت، علاقمند و احترام آمیز ؟
4- آیا می توانم شخصی تا آن حد قوی باشم که از دیگری جدا باشم ؟
5- آیا دروناً آن قدر احساس امنیت دارم که به او اجازه جدا بودن بدهم ؟
6- آیا می توانم به خودم اجازه دهم کاملاً به دنیای احساسات و معانی شخصی او وارد شوم و دنیا را از چشم او ببینم ؟
7- آیا می توانم تمام ابعاد وجودی این شخص را که جلوی من باز می شوند بپذیرم ؟
8- آیا می توانم در عمل چنان ظریف و با حساسیت کار کنم که در رابطه ام رفتارم به صورت نوعی تهدید فهمیده نشود ؟
9- آیا می توانم او را از تهدید ارزشیابی های خارجی آزاد سازم ؟
10- آیا می توانم این شخص را به عنوان روال شدن در نظر بگیرم یا اینکه به گذشته او یا خودم بسته شده ام ؟
تمرین 2
- بچه : ای کاشکه منهم هر چند وقت یک بار مثل باربارا سرما می خوردم . خوش به حالش
والد: (الف) احساس می کنی یک جوری کلاه سرت رفته. (ب) اوه ، آرزوی بیماری نکن (ج) توبه باربارا حسودی می کنی.
2- بچه : بله اون می تونه از مدرسه غیبت کنه اما من نمی توانم .
والد: (الف) تو دلت می خواست بتوانی بیشتر از مدرسه غیبت کنی (ب) تو باید بخواهی که توی مدرسه باشی.
(ج) تو هیچوقت به آن چیزی که می خواهی نمی رسی .
3- بچه : بله ، همینطوره . من نمی خواهم هر روز بروم مدرسه . هر روز ، هر روز دلم از این کار بهم می خوره .
والد: (الف) اما مید انی که باید بروی. (ب) اگر از مدرسه غیبت کنی عقب می مانی . (ج) تو بعضی وقتها واقعاً از مدرسه رفتن خسته می شوی .
4- بچه : بعضی وقتها اصلاً از رفتن مدرسه متنفرم .
والد: )الف) زبانت را نگه دار این حرفها خوب نیست . (ب) خوب ، مطمئنم این یک احساس موقتی است .
5- بچه : درسته من از تکلیف شب متنفرم ، از کلاسها متنفرم و از معلمها هم متنفرم .
والد: (الف) مثل این که امروز یک نمره صفر گرفته ای ! (ب)با این احساسات منفی هیچوقت چیزی یاد نمی گیری.
(ج) درست .حالا تو اصلاً از همه چیز مدرسه بدت می آید.
6- بچه : من واقعاً از تمام معلمها متنفر نیستم – فقط از دو تا از آنها – یکی از آنها که از همه بدتره . اصلاً نمی توانم تحملش کنم .
والد: (الف) شاید او هم از تو خیلی خوشش نیاید . تا به حال به این موضوع فکر کرده ای ؟
(ب) تو در واقع با یک معلم مخصوص مسئله داری ها ؟ (ج) ممکن نیست اینقدر هم که تو میگی بد باشه
.
7- بچه :اون همان خانم ….. است . من اصلاً دوستش ندارم . تمام امسال هم با اون درس دارم .
والد: (الف) مدت زیادی مجبوری با اون باشی . (ب) خانم … که خیلی خانم دوست داشتنی به نظر میرسه .
(ج) ای کاشک تو سعی می کردی او را دوست داشته باشی.
8- بچه : نمی دانم چطور اصلاً می توانم تحملش کنم . می دانی چکار می کنه ! هر روز باید یک سخنرانی طولانی بشنویم – او می ایستد اون بالا .
اینجوی لبخند میزنه (نشان می دهد ) و به ما می گه یک دانش آموز مسئول باید چطور رفتار کنه ، و تمام اون کارهایی را که باید انجام بدی
تا بتونی از او 20 بگیری از روی کاغذ می خونه . حال آدم بهم می خوره .
والد: (الف) میدونی چیه ، تو باید توجه کنی . برای همین مدرسه می ری . (ب) مطمئناً تو دوست نداری تمام آن قوانین را بشنوی .
(ج) اگر تو آدم مسئول تری بودی می فهمیدی آن قوانین چقدر اهمیت دارد.
9- بچه : اون کاری می کنه که به نظر تو گرفتن 20 غیر ممکن می آد.مگر این که یا نابغه باشی یا عزیز کرده معلم .
والد: (الف) تو شروع نکرده احساس شکست می کنی چون فکر نمی کنی امکان داشته باشه 20 بگیری.
(ب) برای هر نمره بیستی که بگیری من به تو 500 تومن می دهم . این باید تو را تشویق کنه .
(ج) امیدوارم امسال بیشتر سعی کنی
10– بچه : من نمی خواهم یکی از آن عزیزکرده ها باشم – بچه های دیگر از آنها متنفرند . من همین حالا هم بین بچه ها خیلی محبوب نیستم . من
اصلاً احساس نمی کنم دخترهای زیادی من را دوست داشته باشند.
والد: (الف) مطمئناً نمی خواهی کاری کنی که بچه های دیگر تو را دوست نداشته باشند.
(ب) تو بهتره اون دخترها را فراموش کنی و نگران نمره هات باشی.
(ج) خوب ، اگر تو همه اش گریه کنی هیچکس یک بچه گریه رو را دوست ندارد.
11- بچه :یک دسته از دخترها هستند که گل سر سبد مدرسه اند . اونها محبوب ترین دختر ها هستند . من دلم می خواد توی گروه آنها وارد شوم
اما نمی دانم چطوری .
والد: (الف) مستقل باش . اینقدر دنباله رو نباش. (ب) با دیگران طوری رفتار کن که می خواهی با تو رفتار کنند.
(ج) تو واقعاً دوست داری یکی از این دسته باشی اما نمی دانی چطور این کار را بکنی.
12 – بچه : من واقعاً نمی دانم بچه ها چطور وارد این گروه می شوند . آنها خوشگل ترین دختر ها نیستند لااقلش همه شان نیستند. همیشه هم
بهترین نمره ها را نمی آورند ، یکی از آنها نمره هایش بالاست . اما بیشترشان نمره هاشان پائین تر از من است . اصلاً نمیدانم .
والد: (الف) مثل این که گیج شده ای و نمی دانی چی باعث میشه بتوانی وارد این گروه بشوی.
(ب) تو اینقدر دوستداشتنی هستی که آنها می ترسند همه توجه ها را به خودت جلب کنی.
(ج) وقتی من به سن تو بودم ، اینقدر نگران نمی شدم . من برای خودم خوش بودم و همه چیز هم خوب می گذشت .
13- بچه : خوب چیزی که هست اینه که دختر های آن دسته همه خیلی خودمانی هستند – خوب حرف می زنند و می دانی ، دوست پیدا
می کنند . آنها اول به آدم سلام می کنند و واقعاً خیلی راحت حرف می زنند . من نمی توانم این کار را بکنم . من اصلاً در این کار
خوب نیستم .
والد: (الف) تو فکر می کنی چیزی که آنها دارند و تو نداری خودمانی بودنه .
(ب) تو همیشه خودت را خیلی دست کم میگیری .
(ج) اگر اینقدر انرژی که برای نگران شدن مصرف می کنی ، در مورد عمل کردن صرف می کردی ، به یک جایی می رسیدی!
14- بچه : مید انم در صحبت کردن خوب نیستم .
می توانم با یک دختر به راحتی حرف بزنم اما نه با یک دسته دختر . در این حالت فقط سکوت می کنم . برایم سخت است که حرفی
برای گفتن پیدا کنم .
والد: (الف) سعی کن اینقدر خجالتی نباشی . (ب) با یک دختر مسئله ای نداری اما وقتی چند تا باشند احساس تو فرق می کند.
(ج) چرا فکر می کنی مجبوری حرف بزنی؟
15– بچه : بله من همیشه می ترسم چیزی بگویم که احمقانه یا غلط باشد . آن وقت همانجا می ایستم و احساس می کنم مرا کنار گذاشته اند .
وحشتناکه .
والد: (الف) وامیری و یخ می کنی و این به تو احساس بدی می ده.
(ب) خواهرت اصلاً در مورد صحبت کردن هیچ مسئله ای نداشت او در همه جا دوستانی داشت !
(ج) شاید بهتر باشه در مورد موضوع نشاط انگیزی صحبت کنیم .
16- بچه : مسلماً همینطوره (وغیره)
کارگاه آموزشی مهارتهای فرزند پروری
الگو های فرزند پروری
- نقش والدین در رشد (شناختی ، عاطفی و رفتاری)
- احساس امنیت
- دلبستگی
- اجتماعی شدن
- اعتماد به نفس
- عزت نفس
- وظایف روزمره والدین
- امنیت ( محافظت از خطرات و…)
- مراقبت ( تامین غذا، مسکن ، محبت و…)
- کنترل( پرخاشگری، خرابکاری، ندانستن آداب غذا خوردن ، توالت رفتن ، عادات جنسی مانند خود ارضایی ، رفتن به جاهای غریبه بدون اطلاع والدین و عدم نظافت.)
- تحریک عقلی( اطلاعات ، استدلال و…)
الگوی محبت و قاطعیت جلسه اول : باورهای غلط
خطای اول:
- کودکان نباید والدین و یا بزرگ ترهای خود را مورد چون و چرا قرار داده و با آنها مخالفت کنند.
- در باره خوبی بر اساس رفتارشان باید قضاوت کرد.
- والدین حق دارند از کودکان خود ناراحت و عصبانی شوند.
- سرزنش ، تنبیه و ایجاد احساس گناه روش های مؤثر تربیتی کودک هستند
- کودکان از گفته های والدین ، بیش از اعمال آنان می آموزند
- تحسین و تمجید کودک را لوس می کند
- کودکان نباید ناکام و ناراحت شوند
- تنبیه سخت و شدید اگر از همان بار اول اعمال شود ، مؤثرتر خواهد بود
- والدین باید زمانی کودک را مورد لطف و محبت خویش قرار دهند که رفتار شایسته ای از جانب او انجام گرفته باشد
- وقتی کودکان آسوده و آرام باشند ناراحتی و آشفتگی والدین از بین می رود
هدف گذاری
پرورش: ذهن و قلب
نتایج تربیت : پرورش : افراد مسئول
افراد خلاق
افراد با اعتماد به نفس
اهداف کارشناسی:
خودداری
خود پنداری
قابلیت های ارتباطی
خودداری :
کنترل و تحمیل
تحریم عاطفی
قانع سازی و القا
خودپنداره:
مکان کنترل
عزت نفس
قابلیت های ارتباطی:
زبان مادرانه
ویژگی های زبان مادرانه
میزان تحریک کلامی
شیوه تعامل
گفت و گو
جلسه چهارم : پذیرش واقعی:
جلسه پنجم: ارتباط واقعی
دستور دادن ، جهت دادن
(بس کن ، اینقدر دلت برای خودت نسوزد…)
فرزند احساس می کند مورد قبول نیست یا برایش ارزشی قائل نیستند.
احساس مسئولیت را از بچه دور می کند .
باعث افزایش مقاومت و رفتارهای برعکس می شود.
اعلام خطر یا تهدید کردن :
(تو هیچ.قت دوست پیدا نمی کنی اگر …) (بهتره دیگه اینقدر نگران نباشی و گر نه .)
عدم قبول را به بچه منتقل می کند .
ممکن است باعث بوجود آمدن ترس و تسلیم شود .
باعث می شود نتایج تهدید، مورد آزمایش قرار گیرد.
ممکن است باعث رنجش ، خشم و از خود بیگانگی شود .
موعظه ، پندهای اخلاقی
( زندگی یک کاسه گیلاس نیست …)
(تو نباید اینطوری فکر کنی .)
(صبر فضیلتی است که تو باید بیاموزی .)
باعث بوجود آمدن اجبار یا احساس گناه می شود .
ممکن است باعث شود بچه دست بر ندارد و بیشتر از موضع خودش دفاع کند (کی میگه ؟)
باعث در خود فرو روی ، از خود بیگانگی یا پندهای اخلاقی متقابل شود . مثلاً (خوب توهم نباید … را بکنی )
نصیحت کردن ، ارائه راه حل
( اگر من جای تو بودم … را می کردم )
چرا تو … را نمی کنی .)
بگذار بهت بگم چکار کنی .
ممکن است برای بچه معنی اش این باشد که نمی تواند مسائل خودش را حل کند .
نمی گذارد بچه روی مسئله فکر کند . راه حل های متفاوت را در نظر بگیرد و سعی کند آنها را واقعاً به عمل درآورد .
می تواند باعث وابستگی یا مقاومت شود.
بحث کردن ، اثبات منطقی
(اشتباه تو اینجاست )
(حقیقت این است که )
(بله ، اما…)
ممکن است باعث جبهه گیری و بحث متقابل شود.
اغلب باعث می شود بچه از درون والد را خاموش سازد یعنی دیگرگوش ندهد.
ممکن است باعث شود بچه احساس حقارت و عدم کفایت کند .
قضاوت ، انتقاد ، سرزنش
(تو مثل یک آدم بالغ فکر نمی کنی )
(تو فقط تنبلی)
(شاید تو اول جنگ را شروع کرده باشی ).
باعث بوجود آمدن احساس عدم کفایت ، حماقت و ضعف عقل می شود .
رابطه از طرف بچه بریده می شود چون می ترسد به صورت منفی قضاوت شود یا جیغ و داد راه بیاندازد.
کودک اغلب قضاوتها را به صورت حقیقت قبول می کند و احساس می کند (من بدم ) یا تلافی می کند و می گوید (تو خودت هم آنقدرها کامل نیستی )
خوشامد گویی ، موافقت
(خوب فکر می کنم داری کار بزرگی می کنی )
راست میگی ، بنظر میاد آن معلم واقعاًبده )
باعث می شود بچه احساس کند والد از او انتظارات زیادی دارد و ممکن است در آینده مرتباً او را ارزیابی کند .
ممکن است به صورت عزیز کرده بودن فهمیده شود یا به صورت تحمیل رفتار مورد نظر والد فهمیده می شود.
اگر نظر بچه در مورد خودش با خوشامد گویی والد تطبیق نکند ، ممکن است باعث نگرانی اش شود.
اسم گذاشتن ، فحش دادن
(بچه گریه رو ، نگرانی برای نمره پایین در یک امتحان ، احمقانه است )
می تواند تاثیر ویرانگری بر تصویر ذهنی کودک از خودش داشته باشد .
اغلب باعث تلافی کلامی می شود .
تجزیه و تحلیل ، تشخیص دادن
(عیب تو اینه که …)
(تو فقط خسته ای .)
(مقصود تو در واقع اینه که …)
ممکن است تهدید کننده و خسته کننده شود .
بچه احساس می کند در دام افتاده و یا متهم می شود و کسی او را باور ندارد .
ارتباط را از طرف بچه قطع می کند چون می ترسد غلط فهمیده شود یا به اصطلاح پرده اش دریده شود .
اطمینان بخشیدن ، همدردی کردن
(نگران نباش ، حالت بهتر می شه )
( اوه ، اخم نکن ، بخند )
باعث می شه بچه احساس کند مورد درک قرار نگرفته .
احساس قوی خصومت را بر می انگیزد (گفتنش برای تو آسانه )
بچه اغلب پیام والد را به این صورت معنی می کند که (درست نیست که تو اساس بدی داشته باشی .
بازجویی کردن ، سئوال کردن
چرا ؟ کی ؟ چطور ؟ تو چکار کردی ؟
از آنجا که پاسخ دادن به سئوالات اغلب نتیجه اش مورد انتقاد قرار گرفتن یا راه حل ارائه دادن است ، بچه ها اغلب یاد می گیرند در پاسخ جواب ندهند، نیمی از حقیقت را بگویند یا دروغ بگویند .
از آنجا که سئوال کردن اغلب باعث می شود بچه نفهمد منظور والد از آن سئوال چیست ، بچه ممکن است نگران شود و بترسد.
بچه ممکن است وقتی جواب می دهد خود مسئله را فراموش کند و زیر فشار احتیاط های والدین قرار بگیرد .
برگرداندن حرف ، مسخرگی ، کنار کشیدن
(بیا در باره چیزهای خوشایند حرف بزنیم )
(چرا نمی ری دنیا را بگردانی ؟
ساکت ماندن ، کنار کشیدن
نشان می دهد که باید از سختی های زندگی دوری کرد ، نه اینکه با آنها روبرو شد.
ممکن است معنی اش اینگونه فهمیده شود که مشکلات بچه اهمیتی ندارند ، کوچک و نامعتبر هستند.
باعث می شود از آن به بعد وقتی بچه گرفتار مشکل می شود به روی خودش نیاورد.